انقلاب اسلامي در گرگان و دشت
انقلاب اسلامی در گرگان و دشت
Islamic revolution in Gorgan province
انقلاب ایران به بهای مبارزات طيفهای وسیعی از گروههای سیاسی، در زمستان سال 1357ش، به ثمر نشست و سلسله پهلوی جای خود را به جمهوری اسلامی داد. اگر از گروههای متنوع که در طول دهه بیست و سی- به ويژه حزب توده ایران- به مبارزه با حکومت پهلوی پرداختند، بگذریم، نقطه عطف تحرکات مخالفین را میتوان در واقعه 15 خرداد سال 1342 جست.
در اواخر سال 1341، سیدکاظم نورمفیدی پس از دریافت دستورهای شفاهی امام خمینی خطاب به علمای گرگان مبنی بر مخالفت با اقدامات ضداسلامی حکومت، به سمت این شهر حرکت و علمای شهر را به منزل پدری خود دعوت کرد، اما پاسخ مثبت نشنید.
وجود ناآرامیها در قم و تهران پس از دستگیری امام خمینی، در گرگان و دشت نیز کم و بیش تأثیر گذاشت. اگر چه در این حوزه «اتفاق قابل به عرض» روی نداد، اما کمیته اطلاعاتی شهرستان گرگان با حضور سران نظامی منطقه در دفتر لشکر منیعی، فرمانده لشکر پیاده گرگان، تشکیل جلسه داد و تمهیداتی برای جلوگیری از رویدادهای احتمالی اندیشیده شد و تلاشهای عدهای از روحانیون و نیز هیأت پیروان قرآن گرگان به هواخواهی از امام خمینی تحت مراقبت ساواک قرار گرفت. از سوی دیگر، بیشتر علمای گرگان در این دوران، علاقهای به حمایت از امام خمینی نشان ندادند. افزون بر آن، در برخی از شهرهای این حوزه، از جمله گنبدکاووس، بندرشاه (بندرتركمن کنونی) و بندرگز، جلسههايي در تأیید لوایح ششگانه مورد نظر شاه صورت گرفت و تلگرافهایی نیز در اینباره به تهران مخابره شد.
در چنین اوضاع و احوالی، آیتالله سيدعلي خامنهای که جو گرگان را به کلی دور از ماجرای 15 خرداد ديد، تصمیم گرفت در صفر سال 1343ش، در گرگان به منبر برود و تلاشهایی برای بازگویی رویداد خرداد سال گذشته انجام دهد. اگرچه ایشان تلاشهای خود را تا آستانهی دستگیری به دست ساواک گرگان ادامه داد، اما نظر اغلب علمای شهر همچنان موافقتی با امام خمینی نداشت.
با این وجود، نباید فعالیت مذهبی گروهی از ساکنین منطقه بر ضد حکومت پهلوی را نادیده گرفت، از آن جمله میتوان به تلاشهای «هیأت منتظرین حضرت حجت (ع)» اشاره کرد که به رضاشاه بدبین بودند و مخالفت با محمدرضا شاه را در دستور کار خود قرار دادند و به گفته ساواک، آنان «مترصد دریافت اعلام جهاد و ایجاد انقلاب در ایران» بودند. گزارشهایی از پخش نوار و متن سخنرانی امام خمینی در منطقه گرگان و دشت در بهار سال 1343در دست است که واکنش سریع ساواک گرگان را در پی داشت.
در بهار سال 1344، از این نوع تحرکات، با فعالیتهای نیروهای مقیم گرگان ادامهیافت که در نهایت به دستگیری 9 نفر از آنان به دست ساواک منجر شد.
در این میان، باید از تلاش واعظانی که در سالهای بعد، به مناسبت ماههای رمضان، محرم و صفر به گرگان سفر میکردند، یادی کرد. حمایت ضمنی شیخ ابوالقاسم حبیبی از امام خمینی در سخنرانی رمضان 1347ش در مسجد قریه توران و ورود شیخ فضلالله محلاتی در اوایل تابستان سال 1349به علیآبادکتول برای تبلیغ به نفع امام خمینی، از جمله این تلاشها بود. شیخ حسین عمادی نیز در سالهای 1349تا 1351 در ماههای یاد شده به گرگان مسافرت میکرد و جمعی از انقلابیون از منبر او حمایت میکردند. وی در این سالها، با عدهای از جوانان مبارز رابطهی تنگاتنگ داشت. سرانجام ساواک گرگان او را در آن حوزه ممنوع المنبر کرد.
سیدکاظم نورمفیدی نیز که در قم مشغول تحصیل بود، به صورت مکرر به گرگان می آمد. وی با گروهی از روحانیون گرگان که سابقه همفکری با امام خمینی را داشتند، ارتباط داشت. همهي گزارشهای ساواک در سالهای بعد، بر تلاش بیوقفه نورمفیدی برای مخالفت با سیاستهاي حکومت و هواداری از امام خمینی حکایت دارد.
همچنین باید از سخنرانیهای شیخ هادی غفاری در گنبدکاووس و شیخ احمد سالک در گرگان در سال 1356 یاد کرد که رنگ و بوی حمایت از امام خمینی را داشت.
منطقه دشت گرگان، به ويژه گنبدکاووس، به دلیل نامساعد بودن آب و هوا، همواره یکی از تبعیدگاههای معترضان سیاسی به شمار میآمد. مرتضی ناظم زمردی از جمله نخستین کسانی است که پس از خرداد سال 1342، به گرگان تبعید شد. وی پس از پایان محکومیت، در منطقه گرگان و دشت ماندگار شد و در تحولات آستانه انقلاب گرگان نقش بسزایی داشت.
شیخ محمدعلی گرامی در سال 1344، پس از دستگیری در قم، به مدت چهار ماه به گنبدکاووس تبعید شد. در نخستین موج تبعیدهای سیاسی قم در تابستان سال 1352، عبدالمجید معادیخواه به گنبدکاووس و فتحالله نجفآبادی به بندرشاه (بندرتركمن) تبعید شدند. معادیخواه در مدت اقامت خود در گرگان و دشت، با عدهای از فعالان گرگان و جوانان آن شهر که با سازمان مجاهدین خلق پیوند داشتند، آشنا شد و با آنان ارتباط داشت. شیخ فتحالله امیر نجفآبادی نیز با توجه به ارتباطاتی که با حاج عبدالنبی احمدی داشت، به صورت مخفی به علیآباد میرفت و در میان عدهای خاص، سخنرانی میکرد.
یکی از شخصیتهای تأثیرگذار که در آستانهی انقلاب به گنبدکاووس تبعید شده بود، آیتالله اسدالله مدنی بود. وی که بر اساس حکم کميسیون امنیت اجتماعی لرستان به گنبدکاووس تبعید شده بود، در اواسط مرداد 1356، به آنجا اعزام شد. براساس گزارش ساواک، وی «... از بدو ورود، اکثر روحانیون این شهرستان را تحت نفوذ خود قرار داده ...» بود. مسائلی از این دست باعث شد که ساواک ادامهی اقامت او را در شهرستان گنبدکاووس به مصلحت نداند.
در کنار مسائل پیش گفته، باید به طیف دیگری از مبارزان سرزمین گرگان و دشت اشاره کرد که در پیشبرد اهداف اولیه انقلاب نقش داشتند. از افراد سرشناس این حوزه، باید از محمد محمدی گرگانی نام برد که در اواخر دههی چهل، جزو فعالان سیاسی گرگان به شمار میآمد. وی که جزو مجاهدین خلق اولیه بود، از فروردین 1351 تا واپسین ماههای حکومت پهلوی، در کمیته مشترک ضد خرابکاری، زندان اوین و قصر به سر برد.
رویدادی که در سال 1353منجر به دستگیری عدهای از مبارزان سیاسی گرگان شد، ماجرای فراری دادن اشرف دهقان از زندان قصر توسط حلیمه خراسانی بود که نقش گرگانیها را در این فرار، پررنگتر میکرد. اگر چه عدهای چون فاطمه موسوی و محمد نجفینژاد توانستند در تلاشی هماهنگ، اشرف دهقان را از زندان قصر خارج کنند، اما پس از مدتی، همه آنان به اتهام دست داشتن در این فرار دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفتند. این افراد در زندان ماندند تا همزمان با پیروزی انقلاب، آزاد و در میان استقبال اهالی گرگان، وارد این شهر شدند. از دیگر فعالان سازمان مجاهدین در گرگان که به زندان افتاده بودند، میتوان از فاضل کبیر و حسین خراسانی نام برد که پس از آزادی از زندان، در آستانهی انقلاب، فعالیت خود را از سرگرفتند.
در آذرماه 1354، شش نفر از مبارزان علیآباد، از جمله علیاکبر زنگانه و روحالله زنگانه، به دلیل مشارکت در مبارزات روحانیون، توسط ساواک شناسایی و در زندان شهربانی گرگان بازداشت شدند. آنان که در بهار 1355از زندان آزاد شدند، فعالیتهای خود را در منطقه گسترش دادند و به طور پنهانی، توسط شیخ عبدالنبی احمدی هدایت میشدند.
سابقه شکلگیری انجمنها و تشکلهای سیاسی- مذهبی در منطقه گرگان را میتوان از سالهای نخست دههی 1340 با تأسیس «انجمن نشر فرهنگ اسلامی» و «هیأت منتظرین حضرت مهدی(ع)» جست. «انجمن اسلامی معلمان گرگان» در اوایل سال 1344، «انجمن اسلامی جوانان حقجو» در علیآباد در سال 1345، و نیز «هیأت متوسلین امام خمینی» و «هیأت موسی بن جعفر (ع)» در دهه پنجاه شروع به فعالیت کردند.
شکلگیری «مکتب علی(ع)» در سال 1352 به همت جمعی از جوانان مذهبی شهر، تلاش دیگری برای فعالیتهای سیاسی- مذهبی در طول سالهای بعد بود. این مکتب در آغاز، در کنار سه هیأت مذهبی دیگر گرگان به مراسم سینهزنی میپرداخت. وجه تمایز مکتب علی اين بود كه بیشتر اعضای آن را جوانان تشکیل میدادند. از سالهای 1354به بعد، بحثهای فکری و خطبههای نهجالبلاغه به صورت تدریس منظم در دستور کار این هیأت قرار گرفت و از شخصیتهای روحانی و فکری برای سخنرانی دعوت به عمل میآمد.
فعالیتهای مکتب علی در سال 1357به اوج خود رسید. در بخش تئوریک، سخنرانیهای مکتب علی «....عمدتاً حول محور ضرورت تغییر بنیادین سیاسی و تغییر سلطنت به نظامی دموکراتیک و مبتنی بر حق حاکمیت مردم و حمایت از انقلاب و اندیشه آیتالله خمینی برای سرنگونی شاه، سازماندهی میشد.»
در چنین اوضاع و احوالی، یک رشته رویدادهای دامنهدار که پس از درگذشت آیتالله سید مصطفی خمینی در شهرهای ایران شکل گرفت، در گرگان نیز آغاز شد، اگر چه تلاش روحانیونی چون سید حبیبالله طاهری، سیدمحمد رئیسی و سیدکاظم نورمفیدی برای برگزاری مجلس ترحیم فرزند امام خمینی بینتیجه ماند و بخشی از علمای گرگان با آنان همراهی نکردند. برگزاری جلسههای روضهخوانی تحریکآمیز در مسجد قائمیه گنبدکاووس با سخنرانی شیخ محمدصادق صدیقی، سیدجمال الدین موسویحجازی و شیخ علی بهاءالدینی در اواسط بهمن 1356و در پی آن، بروز ناآرامی و راهپیمایی در این شهر، نیروهای انتظامی را وارد عرصه کرد و عدهای نیز بازداشت شدند.
از سوی دیگر، پس از کشته شدن عدهای در تبریز در جریان برگزاری چهلم شهدای 19دی قم، روحانیون گرگان از جمله نورمفیدی، رئیسی، طاهری و شعبانی تصمیم گرفتند مراسم چهلم شهدا را در گرگان برگزار کنند. در نتیجه، روز دهم فروردین 1357، این مراسم در مسجد گلشن برگزار شد و سیدمحمد رئیسی، حبیبالله طاهری و پس از آنها، سیدکاظم نورمفیدی به سخنرانی پرداختند.
در 19 اردیبهشت 1357، به مناسبت چهلم شهدای یزد، جهرم و اهواز، در مسجد جامع گرگان مراسمی برگزار شد و روحانیون پیش گفته، به منبر رفتند. سخنان تحریکآمیز، یکی از دلایل تبعید آنها بود.
همزمان با همین رویدادهاست که سخنرانیهای سیدمحسن میرغفاری در شهر گنبدکاووس، بار دیگر این شهرستان را ناآرام کرد. وی با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی گنبدکاووس به دو سال تبعید در تربتجام محکوم شد. اعتراضات دانشجویان دانشسرای راهنمایی گرگان نیز به همراه دانشجویان مدرسه عالی منابع طبیعی گرگان و انستیتو علیآباد، در همین دوران آغاز شد.
با شروع ماه خرداد و نزدیکی به سالگرد واقعه 15 خرداد، فعالیت گروههای مبارز بار دیگر شدت یافت. شعارنویسی در خیابانهای گنبدکاووس، ناآرامی در کردکوی در نهم خرداد و جلسههای سیدکاظم نورمفیدی با انقلابیون در مسجد میدان عباسعلی (مسجد حاج آقا کوچک) برای تدارك دیدن تظاهرات در روز 15خرداد، نمونههایی از این تلاشها بود. در تظاهرات روز 15خرداد، بیش از چهل نفر به دست پلیس دستگیر شدند.
با اوجگیری ناآرامیها در شهرهای ایران از اواخر سال 1356تا اواسط تیرماه 1357، 63 نفر از روحانیون و افراد مذهبی که به نحوی در این رویدادها دخالت داشتند، طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی، به یک تا سه سال تبعید در مناطق بد آب و هوا محکوم شدند که از جمله مخالفان سیاسی گرگان و دشت، سیدکاظم نورمفیدی، مرتضی ناظمزاده زمردی، حبیبالله طاهری، محمد رئیسی و علیاصغر معصومي بودند. ماجرای تبعید پنج نفر از مبارزان گرگان توسط سرلشکر منصور مزین، نماینده مخصوص شاه در گرگان و دشت، پیگیری میشد که سرانجام با تأکید مستقیم محمدرضاشاه، استاندار با تبعيد آنها موافقت کرد. چندی بعد، سیدمحمد رئیسی و علیاصغر معصومی با توصیههای آیتالله شیرازی و به فرمان شاه، بخشیده شدند. در اواسط آبان نیز سیدکاظم نورمفیدی و حبیبالله طاهری در میان استقبال اهالی، وارد گرگان شدند.
شروع ماه رمضان، موج تازهای از مبارزات مردمی را در شهرهای گنبدکاووس، بندرگز، گرگان و علیآباد در پی داشت. در روز عید فطر نیز حدود دوهزار نفر از مردان و زنان گرگانی از مسجد گلشن خارج شدند و با دادن شعارهای مذهبی به طرفداری از امام خمینی، از خیابانهای اصلی شهر عبور کردند و پس از راهپیمایی به مسجد بازگشتند. آنان «... با دادن شعارهای مذهبی و سیاسی، خواستار اجرای عدالت اجتماعی، بازگشت حضرت آیتالله العظمی خمینی، آزادی زندانیان سیاسی و تبعیدشدگان سیاسی شدند.»
تظاهرات مشابهی نیز پس از پایان نماز عید فطر، در گالیکش روی داد. نمازگزاران که حدود 1200 نفر بودند، ضمن سینه زدن، شعارهایی با عنوان «درود بر خمینی»، «مرگ بر این حکومت یزيدی» سر دادند. روز بعد، گروهی از جوانان مینودشت، گالیکش، شاهپسند، علیآباد، گنبد در شهر گنبدکاووس به تظاهرات پرداختند.
در اواسط شهریور 1357، اعتصابات و تعطیلی به گونهای چشمگیر در گرگان و دشت شروع شد. بسته شدن مغازههاي گرگان و عليآباد، اعتصاب كارمندان اداراتي چون اداره پست گرگان، اداره دارایی گنبد و سازمان تعاونی روستایی، آغازی بر یک رشته اعتصابات بود که در طول ماههای بعد ادامهیافت.
این ماجرا به تدریج در سایر ادارات این حوزه گسترش یافت و در اواسط مهر، اداراتی چون دادگستری، دخانیات، برق، بهداری، فرهنگ و هنر گنبدکاووس و گرگان و نیز کارکنان این ادارات در رامیان، بندرشاه، مینودشت و دیگر بخشها در اعتصاب به سر میبردند.
در اواخر مهر، اعتصاب کارکنان جمعیت شیر و خورشید سرخ بندرگز و کارکنان بیمارستان کورش کبیر این شهر، استعفای هیأت مدیره و هیأت بازرسی این اداره را در پی داشت. اعتصاباتی از این دست در طول ماههای بعدی در ادارات این حوزه کم و بیش ادامه یافت.
در میان این اعتصابات، یکی از رویدادهای درخور توجه، کمک کارمندان دولتی ادارات گرگان و دشت به زلزلهزدگان طبس (که در زلزله 25 شهریور به شدت آسیب دیده بودند) است.
در مهرماه 1357، تظاهرات خیابانی در گرگان و دشت گسترش فراوان یافت که مسأله مسافرت امام به فرانسه و درگیری در مسجد کرمان در چهلمین روز واقعه 17شهریور، از مهمترین دلایل آن به شمار میرود. در 17مهر، دانشآموزان و فرهنگیان گرگان در مسجد جامع شهر و سه روز بعد، مردم شهر در صحن امامزاده عبدالله اجتماع کردند و پس از آن، به راهپیمایی در خیابان پهلوی پرداختند. در فلکه شهرداری گرگان، سخنرانان از مردم خواستند که روز 26 مهر، به مناسبت چهلمین روز شهدای تهران، در محل امامزاده عبدالله اجتماع کنند.
در میان تظاهرات گوناگون و مشابهی که در سراسر منطقه در این روزها برپا میشد، برپایی تظاهرات در اعتراض به آتش کشیده شدن مسجد کرمان، از جایگاه ویژهای برخوردار است، زيرا از آن پس، اعتراضات و تظاهرات حالت مستمر به خود گرفت.
در نخستین روزهای آبان، گرگان بزرگترین تظاهرات خود را تا به آن روز تجربه کرد. در این تظاهرات که به خشونت کشیده شد و خسارت فراوانی به ادارات، مؤسسات و مغازههای شهر وارد آمد، نخستین بار مردم به سوی ساختمان ساواک، سرازیر و با عوامل ساواک درگیر شدند. پس از این تظاهرات، شهرگرگان «... به شکل ماتمكده درآمد و سکوت بیسابقهای این شهر را فرا گرفت.» ادارات دولتی به حالت نیمه تعطیل درآمد، بازار و بانکها کاملاً تعطیل شد و رفت و آمد در خیابانهای اصلی شهر به دلیل آتشسوزی و تخریب، غیرممکن بود. همزمان با گرگان، در علیآباد، گالیکش و فاضلآباد نیز ناآرامیهایی گزارش شد.
در واکنش به تخریبهای صورت گرفته، عدهای از هواداران سلطنت پهلوی «...تظاهرات دامنهداری به حمایت از دولت در گرگان...» انجام دادند. «...عدهای موتور سیکلت سوار با چراغهای روشن در حالی که پرچم ایران را به همراه داشتند، از خیابانهای شهر گذشتند و با ایراد سخنرانی در فلکه شهرداری، به حمایت از دولت پرداختند.»
همزمان با این رویدادها، اعلامیهای از سوی علمای گرگان براي محکوم کردن خشونتهای اخیر صادر و چندین بار از رادیو پخش شد. اما دستگاههای اطلاعاتی، این اعلامیه را با کمی تغییر به نفع خود جلوه دادند و سبب واکنش روحانیون گرگان شدند. در ششم آبان، چند هزار نفر از طبقات مختلف مردم گرگان دست به تظاهرات خیابانی زدند و به آتش کشیدن دهها مغازه، مؤسسه و بانک در نخستین روزهای آبان را محکوم کردند.
چند روز پس از آزادی آیتالله طالقانی و آیتالله منتظری از زندان، عدهای از جوانان انقلابی گرگان از جمله محمد محمدی و حسین خراسانی از زندان آزاد شدند. آنان به صورت دسته جمعی وارد شهر شدند و مورد استقبال گستردهی مردم قرار گرفتند. از جمله این آزادشدگان میتوان از حسن محمدی، فاطمه موسوی، زینالعابدین رئیسی، محمدتقی نجفینژاد و حجتالله بنیعامری یاد کرد که با ورود آنان، خون تازهاي در رگ مبارزات انقلابی گرگان جريان يافت و بیش از پیش مردم را به حرکت درآورد. مجاهدین خلق نیز از این دوران به بعد، فعالیتهای خود را در گرگان به صورت آشکارتر، گسترش دادند.
تظاهرات بیشمار در نواحی مختلف گرگان و دشت، اعتراض به روی کار آمدن حکومت نظامی و اعلام اعتصاب عمومی در 17و 18 آبان از سوی علمای گرگان و در پی آن، اعلام عزای عمومی در 19و20 آبان و تحصن در دادگستری این شهر برای رهایی دستگیرشدگان تظاهرات 22 آبان، از مهمترین رویدادهای نیمه دوم آبان به شمار میرفت.
در پی حمله مأموران حکومتی در 29 آبان به مردمی که در حرم امام رضا (ع) متحصن بودند، چند نفر کشته و زخمی شدند که از جمله آنها، دانشجوی گرگاني دانشگاه فردوسی، محمد مقصودلو بود. به علت اين رويداد، امام خميني، آيتالله مرعشي و آيتالله شريعتمداري، روز 25 ذيالحجه / 5 آذر را عزای عمومی اعلام کردند. در صبح روز 5 آذر، مردم گرگان، از «...روحانیون، معلمین، محصلین، دانشجویان و کارمندان، فرهنگیان دسته دسته در امامزاده عبدالله جمع شدند.» شدند. پس از آنکه اطلاع حاصل شد مأموران شهربانی قصد برخورد جدی با تظاهرکنندگان را دارند، گردانندگان اصلی ماجرا تصمیم گرفتند که جمعیت را به بیرون رفتن از امامزاده ترغیب نکنند، ولی عدهای، از جمله اهالی علیآباد مخالفت کردند و برای تظاهرات به بیرون از امامزاده رفتند. مسببان اصلی کشیده شدن تظاهرات به خیابانها در گزارشهای ساواک، سید صادق ریاضي، شیخ رسول رضایی و سید حبیبالله طاهری معرفی شدند. این تظاهرات سرانجام به خشونت کشیده شد و 9 نفر از جمله سیدنظامالدین نبوی، عباس خالدان، حاج احمد سبطی و سید اسماعیل حسینی در خلال این واقعه به شهادت رسیدند و شصت و چهار نفر نيز مجروح شدند. 5 آذر از آن روی در تاریخ انقلاب اسلامی در گرگان شاخص شد که برای نخستین بار، مأموران شهربانی به صورت دسته جمعی بر روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و عدهی قابل ملاحظهای را به خاک و خون کشیدند.
با فرا رسیدن ماه محرم، بهتزدگی ناشی از حادثه 5 آذر در محرم، جای خود را به تدریج به حضور دوباره در صحنه داد. ظاهراً در راهاندازی دوبارهی تظاهرات در گرگان، جوانان مکتب علی(ع) نقش بسزایی داشتند. از جمله وقایع قابل ذکر در این دوران، انفجار خانهای در علیآباد متعلق به عبدالنبی احمدی در شب عاشورا بود که چند تن از مبارزان، از آن به عنوان محلی برای تهیه نارنجک دستی استفاده میکردند. در این حادثه، عباس زنگنه در دم جان سپرد و الیاس نادران به شدت زخمی شد.
در روزهای پس از عاشورا نیز بخشهای مختلف گرگان و دشت شاهد تظاهرات انقلابیون و همچنین تظاهرات هواداران حکومت پهلوی بود، اما یکی از حوادثی که نقطهی آغاز آن به رویارویی هواداران دولت شاهنشاهی و انقلابیون بازمیگشت، ماجرای 12دی در گالیکش بود. در روز 12دی، درگیری طرفداران حکومت شاهنشاهی و گروههای طرفدار حکومت اسلامی حادثه آفرید و افرادی که از گنبد و مینودشت برای همراهی با انقلابیون به گالیکش رفته بودند، در راه بازگشت، هدف گلوله مأموران ژاندارمری و شهربانی قرار گرفتند. در این حادثه، هفت تن کشته و بیست و پنج نفر زخمی شدند. انعکاس این حادثه در منطقه، بیش از پیش موجب مخالفت با حکومت پهلوی شد. در 18و 19دی، گروه زیادی از مردم گنبدکاووس به یادبود واقعه 12 دی، دست به راهپیمایی گسترده زدند و «....از سوی دیگر فرهنگیان، کارکنان شبکه بهداری و بهزیستی، اداره کشاورزی و چند اداره دیگر این شهر، یک روز حقوق خود را برای کمک به بازماندگان شهدای گالیکش اختصاص دادند.» و یکی از مدارس، به مدرسه «شهدا» نامگذاری شد. پس از پیروزی انقلاب نیز در اوایل مرداد، سه تن از مسببین اصلی این رویداد به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم شدند.
اواسط دیماه، بیشتر بخشهای گرگان و دشت، اوضاع ناآرام و متشنجی داشت. به هم خوردن نظم اجتماعی و کمبود مواد سوختی، باعث برخی درگیریها در منطقه شد.
از سوی دیگر، ماجرای غلامرضا اسدی عرب که یکی از معلمان مبارز بندرگز بود و آتش گشودن مأموران ژاندارمری به مردم حاضر در مجلس ترحیم او، اوضاع وخیمی را پیش آورد. در این ماجرا، هشت نفر شهید و بیش از بیست نفر مجروح شدند.
در روز اربعین (29دی)، تظاهرات باشکوهی با شرکت دهها هزار نفر در گرگان برگزار شد. مردم پس از اجتماع در فلکه سرخواجه، به امامزاده عبدالله رفتند و در مزار شهدای 5 آذر، به سخنرانیها گوش دادند. در این اجتماع، سیدکاظم نورمفیدی، فلسفه حکومت جمهوری اسلامی را تشریح کرد.
روز 7 بهمن، گروه زیادی از مردم گرگان، علیآباد، مینودشت، بندرشاه و گالیکش دست به تظاهرات زدند و خواستههای خود را که در تظاهرات تاسوعا و عاشورا اظهار کرده بودند، تکرار کردند. پلیس با تظاهر کنندگان گرگان به مقابله برخاست و به سوی آنان تیراندازی کرد. در این رویارویی، دو نفر به شهادت رسیدند و بیش از سی نفر مجروح شدند. مجلس ترحیم شهدای گرگان در روز 9 بهمن در مسجد گلشن برگزار و بازار گرگان به همین مناسبت تعطیل شد.
یکی از نکات قابل اشاره در این دوران، ساماندهی گروههای مردمی برای برقراری نظم و امنیت در سراسر منطقه گرگان و دشت بود، از رامیان، مینودشت و گنبدکاووس گرفته تا گرگان و بندرگز. در همین روزها، به دستور کمیته همبستگی، بازار گرگان به مدت یک هفته تعطیل شد و مغازهها نیز از ساعت 8 شب تا 6 صبح باز بود و مردم شبها خرید میکردند.
در آستانه ورود امام خمینی به ایران، هزاران نفر از مردم گرگان به عنوان اعتراض به کشتارهای اخیر، در بیمارستان 5 آذر تحصن کردند. این تحصن با ورود نماینده آیتالله طالقانی چند روز قبل از پیروزی انقلاب پایان یافت. با انتشار خبر ورود امام خمینی به ایران، گروهی از مردم گرگان به تهران رفتند و در مسجد لرزاده مستقر شدند. با قطعی شدن ورود امام، کمیته استقبال، تعدادی را به صورت ویژه برای حضور در مراسم استقبال در فرودگاه مهرآباد دعوت کرد که از آن جمله سیدکاظم نورمفیدی و محمد محمدی بودند. پس از انجام استقبال، جمعیت گرگان به شهر خود بازگشتند.
پس از انتصاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری در 17 بهمن، سراسر گرگان و دشت به پشتیبانی از او تظاهرات کردند. آخرین روزهای حکومت پهلوی در گرگان و دشت با سه حادثه همراه بود؛ حمله مأموران حکومتی به مردم به انتقام کشته شدن یک پاسبان، تظاهرات شاهدوستان در گنبدکاووس و تصرف شهربانی گرگان به دست مردم و در پی آن، کشته شدن چندین پاسبان و افسر.
مأموران شهربانی پس از کشته شدن یک پاسبان به دست مردم، به خیابانها ریختند و به سمت آنان تیراندازی کردند و چندین خانه و مغازه را به آتش کشیدند. در این حادثه، چهار نفر شهید شدند. همزمان با خاکسپاری جانباختگان گرگان در گنبد، تظاهراتی به نفع حکومت صورت گرفت. در این حادثه نیز با در هم شکستن خانهها و مغازههایي كه در مسیر راه بود، سه نفر جان باختند.
در واپسین روز حکومت پهلوی، پس از تسلیم شدن شهربانی گرگان، مردم به شهربانی ریختند و به تلافی درگیریها و کشتارهای چند ماه گذشته، شانزده نفر از پاسبانان و افسران را کشته که سروان منوچهری از عاملان اصلی حمله به مردم، جزو آنها بود. اندکی بعد، در اردیبهشت 1358، دادگاه انقلاب اسلامی گرگان، سرگرد کیومرث سلیمیزاده، عامل اصلی کشتار گرگان را به اعدام محکوم کرد.
با پیروزی انقلاب، نهادهای انقلابی در گرگان و دشت برپا شدند و به رسیدگی امور جاری و محاکمه هواداران حکومت پهلوی پرداختند. شکلگیری نهادهای نوپا و عملکرد آنها و نیز تلاش گروههای سیاسی در ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب، خود عامل یک رشته رویدادهای مهم و حساس در منطقه گرگان و دشت شد.
منابع:
• اطلاعات. 3آبان 1357. اطلاعات. 6آبان 1357. اطلاعات. 7 آبان1357. اطلاعات. 8 بهمن 1357. اطلاعات. 17بهمن1357. اطلاعات. 18بهمن1357. اطلاعات. 21بهمن 1357.
• پرونده سیدکاظم نورمفیدی. (سند شماره 5، 8، 9، 11). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• پرونده مرتضی ناظم زمردی. (کد 22707). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• خارکوهی، غلامرضا. (1385). خاطرات آیتالله نورمفیدی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
• خارکوهی، غلامرضا. (1387). استان گلستان در نهضت امام خمینی. قم: رازبان.
• خارکوهی، غلامرضا. (1387). حماسه 5 آذر سال 57 گرگان. قم: رازبان.
• رئيسي، محمد. (1387). خاطرات حجتالاسلام سید محمد رئیسی گرگانی. (1386). گرگان: پیک ریحان.
• روزنامه انقلاب اسلامی. 2مرداد1385.
• سیفی، محمدمهدی. (1385). خاطرات شیخ احمد سالک. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
• غفاری، هادي. (1374). خاطرات حجه الاسلام والمسلمين هادي غفاري. تهران: سازمان تبليغات اسلامي، حوزه هنري.
• کیهان.14شهریور 1357. کیهان16. مهر 1357؛ 17مهر 1357. کیهان. 3 آبان 1357. کیهان. 6آبان 1357. کیهان. 19دی 1357. کیهان. 30 دی 1357. کیهان. 8 بهمن 1357. کیهان. 12بهمن 1357. کیهان. 18بهمن 1357.
• مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات. (1376). انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (چاپ اول، جلد اول). تهران: سروش.
• مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (جلدهاي 2، 4، 5، 6، 7، 10، 11، 12، 13، 14، 15، 16، 17 و 23). تهران: مؤلف.
• مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. (1377). یاران امام به روایت اسناد ساواک. کتاب چهارم (شهید آیتالله سید اسدالله مدنی). تهران: مؤلف.
• مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بازیابی 114.
• مرکز اسناد انقلاب اسلامی. بازیابی 85، 86، 99، 676، 814 ، 816 ، 841، 1103، 1512 و 30328.
• مرکز اسناد انقلاب اسلامی. کد2525.
• مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. (1387). قیام 15خرداد به روایت اسناد ساواک. تهران: مولف.
• مصاحبه با الیاس نادران. (شماره بازیابی 8803). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• مصاحبه با سیدکاظم نورمفیدی. (شماره بازیابی 11756). آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران .
• مصاحبه با آیتالله سیدعلی خامنهاي. (شماره بازیابی 1236. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• مصاحبه با سید حبیبالله طاهری. (شماره بازیابی 11763). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• مصاحبه با شیخ حسین عمادی. (کد 1629). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• مصاحبه با عبدالله مظفری. (شماره بازیابی11778). مرکز اسناد انقلاب اسلامی. تهران.
• مصاحبه با محمدهاشم مهیمنی. (شماره بازیابی 12420). مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
• مصاحبه با محمد هاشم مهیمنی. (شماره بازیابی 5926). مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
• معادیخواه، عبدالمجید. (1387). جام شکسته. خاطرات حجت السلام عبدالمجید معادی خواه (جلد 3). تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
• هفته نامه سلیم. (19 بهمن 1387). مصاحبه کتبی با حسین کبیر. ویژهنامه سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
• هفته نامه سلیم. (19بهمن1387). ویژه نامه سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
• هفته نامه گلشن مهر.24 آذر 1384.
• یزدان پناه، محمدرضا. (26/3/1386). خسارت های فضای بسته: سخنرانی محمد محمدی گرگانی در کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب. هم میهن.