علی بن حسین (ابن هندو)
اثر آفرينان استرآباد و جرجان (استان گلستان)
000 – 420هـ.ق.
پزشک، فيلسوف، شاعر، اديب و طنزنويس نيمهي دوم قرن چهارم و اوايل قرن پنجم، «ابوالفرج علي بن حسين بن هندو»، دانشمندي پاکدست از سرزمين «ايران» است.
پدرانش از روستاي «هنديجان» «قم» برخاستند. اما ظاهراً ابنهندو در «ري» ديده به جهان گشود و در «نيشابور» تحصيل کرد. در «طبرستان» (تبرستان) زيست و در «گرگان» بدرود حيات گفت.
از آنجا که «طبرستان» نام شهر خاصي نيست و شامل منطقهي وسيعي از شمال شرق «ايران» ميگردد، بايد ديد که ابنهندو در کدام شهر زيسته است؛ زيرا منابع تاريخي براين عقيده استوارند که وي در «طبرستان» کرسي درس برپا کرده بود.
بيشک وي فلسفه و علوم اوايل را در «نيشابور» نزد «ابوالحسن عامري نيشابوري» آموخته است. اما پزشکي را نزد «ابوالخير خمار»، شاگرد «ابنسينا» فراگرفته است.
ابوالخير خمار (حسن بن سوار) متوفاي 408هـ.ق.، از «بغداد» به سوي «ري» حرکت کرد. پس از مدتي به سوي «مازندران» رفت و از آنجا به «خوارزم» رخت سفر بست. عاقبت در «غزنه» درگذشت. بنابراين ابنهندو در «ري» يا در «مازندران» از درس وي بهره برده است.
از شهرهاي مهم «مازندران» در سدههاي چهارم و پنجم، «جرجان» و «استرآباد» بود. خصوصاً از نظر گرايش مذهبي، اکثريت مردم «جرجان»، يا «شيعه» بودند و يا دوستدار «اهلبيت» عصمت و طهارت (ع) محسوب ميشدند. بنابر اين منظور از توقف وي در «مازندران»، به احتمال زياد سکونت در «جرجان» و «استرآباد» است.
برخي از پژوهشگران، واژهي «طبرستان» را، با بزرگترين شهر امروزي، يعني «ساري» مطابقت ميدهند. در حالي که اين احتمال دور از واقعيت است؛ زيرا «ساري» در زمان ما شهر بزرگ و مهم محسوب ميگردد. اما در گذشتههاي دور، «آمل» و «بابل» و «جرجان» و «استرآباد» از «ساري» مهمتر و بزرگتر بودند.
بنا به گفتهي «ابوالفضل بندنيجي»، که در 10 يا 12 سالگي، ابنهندو را در «جرجان» ديده است، احتمال سکونت وي در «جرجان» را تقويت ميکند. از اينرو در زمرهي علماي «جرجان» به شمار ميرود.
ابنهندو مدتي هم به «بغداد» سفر کرد و در خدمت «عضدالدوله ديلمي» ديوان انشا را عهدهدار شد. چندي نيز از منشيان «سيده خاتون» مادر «مجدالدوله» بود.
اما عشق به تحقيق و تدريس، مانع از خدمت درباري شد و علي بن حسين عاقبت به «گرگان» رحل اقامت افکند و در آنجا حوزهي درس شعر و ادب گسترد.
به هر حال ابنهندو هرچند گرگاني نيست، اما براساس تعريفي که در جمعآوري اين مجموعه به عمل آمده است، به دليل اقامت در «گرگان» و درگذشت در آنجا، در زمرهي دانشمندان «جرجان» و «استرآباد» معرفي ميگردد.
گفتني است ابنهندو پزشکي بود که فضل دانش را به مال دنيا نميفروخت و پزشکاني را که براي کسب درآمد، شغل پزشکي را انتخاب نمودهاند، به باد انتقاد ميگرفت.
او آموختن فلسفه را براي پزشکان لازم ميدانست. خود نيز فيلسوف زبردستي بود. در منطق صاحبنظر بشمار ميرفت و با منطقيون به مناظره مينشست.
پدر و جدش کاتب و شاعر بزرگ بودند. خاندانش «شيعه» مذهب و شايد «زيدي» محسوب ميشدند. در مجموع خانداني اهل فضل و دانش به حساب ميآمدند.
آثار:
اين کتاب در واقع ترجمه کتاب «الکلم الروحانية في الحکم اليونانية» است. لذا به آنجا رجوع شود.
هر چند نسخههاي خطي يا چاپي اين اثر ابنهندو تاکنون به دست نيامده است، ليکن «ابناسفنديار» در «تاريخ طبرستان» بخشي از آن را نقل کرده است. بنابراين تا زمان «ابناسفنديار»، کتاب «الامثال المولدة» موجود بوده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
اين کتاب ابنهندو نيز مانند بسياري ديگر از آثارش، در دسترس نيست. اما منابع تاريخي و کتابشناسي، عموماً از آن ياد کردهاند.
«انموذج الحکمة» ظاهراً کتابي است در راهنمايي دانشجويان حکمت؛ زيرا بيشتر آثار ابنهندو، با قصد آموزش و راهنمايي دانشجويان حکمت، فلسفه، منطق و طب نوشته شده و برخي از آنها عنوان کليد ورود به آن رشته را دارد.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
«ابناسفنديار» در تاريخ«طبرستان»، از اين کتاب ابنهندو ياد کرده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
بهنظر ميرسد ابنهندو در اين اثر حدود اشياي طبي را مشخص و ضمن ارايه تعريف، مباحثي در کليات آنها مطرح کرده است.
برخي آن را باب دهم کتاب «مفتاح الطب» دانستهاند.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
ابنهندو اشعار زيادي به عربي سروده است. منابع تاريخي و ادبي، اشعار و سرودههاي او را در نهايت استحکام توصيف کردهاند. اما ديوان او ظاهراً برجاي نمانده و يا مفقود گشته است. باوجود اين بسياري از مورخان و تذکرهنويسان، از ديوان شعر ابنهندو سخن گفتهاند.
گفته ميشود «علي بن حسن باخرزي» و «ابوالرجا قمي» بر ديوان او دست يافته بودند.
«ابناسفنديار» ديوان ابنهندو را بالغ بر 15000 بيت دانسته است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
به گفتهي دکتر «مهدي محقق»، «بيهقي» که از اين اثر ابنهندو سخن گفته است، شايد همان «الرسالة المشوقة» را در نظر گرفته است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
8. الرسالة المشوقة في المدخل الي الفلسفة
ابنهندو در آغاز کتاب «مفتاح الطب»، به اين کتاب خودش اشاره کرده است.
المشوقة در واقع کتاب آموزشي براي جويندگان رشتهي فلسفه است. او اين اثر را مانند «مفتاح الطب»، به عنوان کليد ورود به حوزهي فلسفه و فراگيري آن نگاشته است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
کتاب را مرحوم «محمدتقي دانشپژوه» در مجلهي «جاويدان خرد» چاپ کرده است.
«ابناسفنديار» و «علي بن زيد بيهقي» اين رسائل را در 5 مجلد توصيف کردهاند.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
ايضاً «ابناسفنديار» اين کتاب را از آثار ابنهندو برشمرده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
11. الکلم الروحانية في الحکم اليونانية
ابنهندو در اين اثر سخنان نغز حکماي «يونان» را که مثل شده، گردآورده است. او حدود نيمي از کتاب را به «افلاطون» اختصاص داده است.
دکتر «مهدي محقق»، معتقد است که اين کتاب «الکلم الروحانية من الحکم اليونانية» غير از آن کتاب «الکلم الروحانية من الحکم اليونانية» است که آقاي پرفسور «دايبر» در مقالهي خود در «نشريهي خطي خاورميانه»، شماره 120 معرفي کرده است.
نسخههاي خطي:
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي دارالکتب الظاهريه» «دمشق»، بخش ادبيات، به شماره 3198 ادب 27 در 63 برگ موجود است.
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي ملي پاريس» به شماره 5139 نگهداري ميشود.
نسخههاي چاپي:
اين کتاب به سال 1318هـ.ق. در «قاهره»، با تصحيحات «مصطفي القباني دمشقي»، در 164 صفحه رقعي چاپ و منتشر شده است.
شايان ذکر است که کتاب «الکلم الروحانية» را «مولوي سيد عبدالغني صاحب وارثي عظيمآبادي بهاري» به زبان اردو ترجمه کرده و به سال 1906م. در 180صفحه رقعي و بهصورت چاپ سنگي در «حيدرآباد دکن» (هند) با عنوان «اخلاق انسانيه» به چاپ رسانده است.
«ابناسفنديار» در تاريخ «طبرستان» از اين کتاب ابنهندو نام برده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
ابنهندو اين اثر را به عنوان کليد آموزش علم پزشکي نوشته است. دنبال عنوان چاپي کتاب نيز، جملهي «کليد دانش پزشکي و برنامه دانشجويان آن» آورده شده است.
کتاب مباني علمي و عملي دانش پزشکي و آموزشهاي لازم براي جويندگان آن را در اختيار قرار داده است. ترتيب آن در ده باب تنظيم شده است. باب دهم نيز در 12 فصل است.
مباحث آن بيشتر در تشويق به طب، مقدمات، تعريف، فضيلت، اقسام، انشعابات فني، طرق استنباط و دستورات پزشکي را شامل ميگردد.
نسخههاي خطي:
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي آيتالله العظمي مرعشي نجفي (ره)» به شماره 7467 در 246 برگ، کتابت سال 936هـ.ق. موجود است.
2 نسخهي خطي در «کتابخانهي مجلس شوراي اسلامي» به شماره 1559 (1538) در 521 برگ، کتابت سالهاي 833 و 884 و 835هـ.ق. و شماره 1/3523 در 238 برگ، کتابت سده 11هـ.ق. (در آغاز و وسط نسخه چند صفحه سفيد) موجود است.
در «کتابخانهي مجلس شوراي اسلامي» دو نسخهي عکسي نيز به شماره 1538 و 1568 نگهداري ميشود. سال کتابت اين دو نسخه 836هـ.ق. است.
2 نسخهي خطي در «کتابخانهي ملي ملک» «تهران» به شماره 4285 در 113 برگ، کتابت سال 711هـ.ق. و شماره 42/4573 در 329 برگ، کتابت سال 1086هـ.ق. موجود است.
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي ملي تبريز» به شماره 3606 موجود است. شايد در «کتابخانهي ملي تبريز» نسخههاي ديگري نيز وجود دارد؛ زيرا فهرستنويس نام نويسندهي کتاب را تشخيص نداده و به چند نسخهي ديگر ارجاع داده است.
نسخههاي چاپي:
مفتاح الطب با تحقيقات «مهدي محقق» و «محمدتقي دانشپژوه» در «تهران» به سال 1368شمسي به چاپ رسيده است. آنها سه پيوست به کتاب افزوده و ترجمهي خلاصهي آن را به فارسي و انگيسي همراه اصل کتاب آوردهاند. کتاب حدود 400 صفحه وزيري شده است.
پس از آن به سال 1422هـ.ق. موسسه بلاغ در «بيروت» آن را در 213 صفحه وزيري منتشر ساخته است.
14. ملتقطات من الرسالة المشوقة
«ملتقطات» در واقع گزيدهاي از «الرسالة المشوقة في المدخل الي الفلسفة» مولف است. او اين اثر را در هفت فصل تنظيم کرده است:
الاول في السبت الذي حرکت الاول لاستنباط الفلسفة؛ الثاني في حد الفلسفة؛ الثالث في اقسام الفلسفة؛ الرابع في صناعة المنطق و حده ... الخامس في شرف المنطق؛ السادس في تفصيل کتب المنطق و ذکر ايساغوجي؛ السابع في ترتيب کتب الفلسفة.
نسخههاي خطي:
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي آيتالله العظمي مرعشي نجفي (ره)» به شماره 5/11110 کتابت سال 1274هـ.ق. موجود است.
1 نسخهي خطي هم در مجموعهاي که رهبر معظم انقلاب به کتابخانهي آستان قدس رضوي (ع) هديه کرده است، وجود دارد. اين نسخه به شماره 5/1212 در آن کتابخانهي نگهداري ميشود.
گفتني است که تعدادي نسخهي خطي در فهرست کتابخانههاي متعدد با عنوان «ملتقطات» يا «ملتقطات من کلام افلاطون» موجود است که فهرستنويسان، نويسندهي آنها را تشخيص نداده و ناشناخته آوردهاند. از آنجا که موضوع اکثر آنها فلسفه و منطق و سخنان فلاسفه و حکما است، لازم است بررسي گردد. شايد ارتباطي با کتاب الملتقطات ابنهندو داشته باشند.
نسخههاي چاپي:
کتاب ملتقطات به کوشش «محمدتقي دانشپژوه» در مجله «جاويدان خرد» از صفحه 30-33 چاپ شده است.
در تاريخ «طبرستان» به نام اين کتاب برميخوريم. اما از جزئيات آن مطلع نيستيم.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
اين کتاب را نيز «ابناسفنديار» در تاريخ «طبرستان» معرفي کرده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
17. الوساطة بين الزنا و اللواطة (رساله هزليه)
گفته شده است اين اثر همان «رساله هزليه» ابنهندو است. «ثعالبي» بخشي از آن را در «يتيمة الدهر» آورده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
اين اثر با عنوان «مقالة في وصف المعاد الفلسفي» نيز شناخته ميشود. به گفتهي مرحوم «محمدتقي دانشپژوه»، ابنهندو آن را در 14 باب به «ابوعلي رستم بن شيرزاد»، پادشاه «طبرستان»، تقديم کرده است.
از آنجا که مباحث عمدهي اين رساله دربارهي شناخت نفس و کيفيت معاد نفس ناطقه است، لذا برخي معتقدند که همان رساله «النفس» است.
نسخههاي خطي:
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي دانشكدهي الاهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران» به شماره 86/242 در 394 برگ، کتابت سالهاي 1057-1068هـ.ق. موجود است. صفحات آخر اين دو نسخه ناقص و افتادگي دارد.
1 نسخهي ناقص هم (در حدود 3 صفحه) در «کتابخانهي مجلس شوراي اسلامي» با عنوان «رسالة عملها علي بن الحسين بن هندو» موجود است.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
منابع:
اثرآفرينان 1/153؛ اخلاق الوزيرين، ابوحيان علي بن محمد توحيدي 385؛ ارشاد الاريب، ياقوت حموي 2/168، 173؛ اعلام المولفين الزيدية 674؛ الاعلام زرکلي 4/278؛ ايضاح المکنون 2/379، 604؛ بزرگان ري 2/142؛ تاريخ الادب العربي 3/88؛ تاريخ ادبيات در ايران، صفا 1/302؛ تاريخ التراث 2/263؛ تاريخ طبرستان 125-127؛ تاريخ گزيده 419؛ تاريخ الوزراء 228؛ تتمة صوان الحکمة 91، 940؛ تتمة اليتيمة 1/134-144؛ التراث اليوناني في الحضارة الاسلامية 95؛ تربت پاکان، مدرسي 2/187-188؛ جمهرة الخطاطين البغداديين 111؛ الحدائق الوردية في مناقب ائمة الزيدية2/168؛ حکماء الاسلام 94؛ دانشنامه ايران و اسلام 7/920؛ دانشنامه زبان و ادب فارسي 1/113-115؛ دانشوران ساري 48؛ دايرةالمعارف بزرگ اسلامي 5/125؛ دايرةالمعارف بستاني 1/732؛ دايرةالمعارف تشيع 1/376؛ دمية القصر و عصرة اهل العصر 1/608-609؛ ديوان ناصر خسرو 136؛ الذريعة 16/274؛ روضات الجنات 5/224؛ ريحانة الادب 6/204 و 8279؛ عصر الدول و الامارات 606-608؛ عيون الانباء في طبقات الاطباء 429-435؛ عيون التواريخ (حوادث 410-459) (ذيل حوادث 420)؛ الغدير 4/172؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ايران 352؛ فرهنگ زندگينامهها 1/822؛ فرهنگنامه پارسي 682؛ فوات الوفيات 2/45؛ کشف الظنون 2/1762؛ لغتنامهي دهخدا (ذيل ابنهندو) 362؛ مجله جاويدان خرد، سال سوم، شماره دوم 26-33؛ مجلة معهد المخطوطات 6/75؛ محاسن اصفهان 31، 80؛ المختصر المحتاج اليه (ذيل تاريخ بغداد) 4/351؛ مطرح الانظار في تراجم اطباء الاعصار و فلاسفة الامصار 89-90؛ مطلع البدور و مجمع البحور في تراجم رجال الزيدية 4/25؛ معجم الادباء 4/71-76؛ معجم ادباء الاطباء 2/19؛ معجم المولفين 2/236؛ مفتاح الطب و منهاج الطلاب 16، 28، 53، 60، 206-212؛ نامه دانشوران ناصري 3/127-134؛ نزهة الارواح و روضةالافراح في تاريخ الحکماء و الفلاسفة 382-383؛ الوافي بالوفيات 21/13-18؛ هداية الراغبين 317؛ هدية العارفين 1/686؛ يتيمة الدهر 3/459-462.