عیوقی دهستانی
اثر آفرينان استرآباد و جرجان (استان گلستان)
قرن 6هـ.ق.
از نام، شرح احوال، ولادت و وفات عيوقي هيچ اطلاعي در دست نيست. آنچه مسلم است، شاعري از «دهستان» «مازندران» بود. گويا در دربار «سلطان محمود غزنوي» حضور داشت.
اختلاف فراواني که در نام، نسب، و زمان عيوقي ميان تذکرهنويسان وجود دارد، مانع از تبيين درست زندگينامهي وي ميگردد.
هرچند عيوقي با داستان «ورقه و گلشاه»، شناخته ميشود، ليکن مثنوي ديگري در بحر رمل مسدس و قصايدي دارد که ظاهراً برجاي نمانده يا نسخههاي آنها شناخته نشده است.
آثار:
ظاهراً از اين ديوان فقط يک اثر با عنوان «ورقه و گلشاه» برجاي مانده است.
نسخههاي خطي:
هيچ گزارشي از نسخ خطي آن در دست نيست.
نسخههاي چاپي:
چاپ نشده است.
«ورقه و گلشاه» از داستانهاي عشقي است. اصل آن عربي و «ورقه» نام پسر رئيس قبيلهي «بنيشيبه» است. «گلشاه» نيز دختر عموي او بود. گويا آن دو طي حوادثي، ناکام درگذشتند.
شايان ذکر است، «ورقه و گلشاه» شباهت زيادي به داستان کهن «عروه و عفرا» دارد. اين داستان در قرن چهارم هجري شهرت داشت.
پيش از آن «ابوحرزه جرير» متوفاي 110هـ.ق.، آن را از متون عربي کهن به نظم درآورده بود.
«مسعودي» در «مروج الذهب» نيز به اين داستان اشاره کرده است.
نسخههاي خطي:
1 نسخهي خطي از اين اثر را دکتر «احمد آتش»، استاد دانشگاه «استانبول»، ظاهراٌ در کتابخانهي «توبقاپوسراي» «ترکيه» به دست آورده است. شايد شمارهي اين نسخه 841 باشد.
بهنظر ميرسد اين نسخه همان نسخهي «يوسف مداح» است که به زبان ترکي ترجمه شده و يک بار ديگر توسط همان مترجم به فارسي نگاشته شده است.
نخستين بار کسي که از روي آن، نسخهي ديگر برداشت، «عباس اقبال آشتياني» بود. اين نسخه، با سه يادداشت از استاد «بديع الزمان فروزانفر» همراه است و در «کتابخانهي مرکزي دانشگاه تهران» نگهداري ميشود.
1 نسخهي خطي در «کتابخانهي دانشگاه لاهور» گزارش شده است. اين نسخه در 138 برگ، کتابت شده و سال 1229هـ.ق. در «کابل» استنساخ گرديده است.
از 1 نسخهي خطي در نشريه نسخهيهاي خطي کتابخانهي مركزي دانشگاه «تهران» گزارش داده شده است. گويا اين نسخه در کتابخانهي دکتر «مهدي محقق» موجود است.
اين نسخه در 149 برگ استنساخ و تصحيح شده است. اما مشخص نيست که از روي کدام نسخه استنساخ و تصحيح گرديده است.
نسخهاي از ورقه و گلشاه که توسط «عبدالمومن محمد خويي» کتابت و با 71 لوح تصوير، نقاشي و صحنهآرايي شده است، نيز وجود دارد. اين نسخه يکي از کهنترين نسخههاي خطي مصور است.
نسخههاي چاپي:
نخستين بار دکتر «ذبيحالله صفا» آن را تصحيح و در سال 1343ش. از طريق انتشارات دانشگاه «تهران»، در 135 صفحه وزيري همراه با تصاوير، منتشر کرد.
اين چاپ به سال 1362ش. در «تهران» و در 175 صفحه تجديد چاپ گرديد.
داستان ورقه و گلشاه، به زبان ترکي جغتايي و ترکي «عثماني» ترجمه شده است.
يکي از اين ترجمهها با عنوان «حکايه عجيبه» به سال 1324ش. توسط «ملا عبدالله بن مير کريم» در «تاشکند» بهصورت چاپ سنگي منتشر شده است.
شايد قديمترين ترجمه به زبان ترکي را، «يوسف مداح»، شاعر آذري، به سال 770هـ.ق. انجام داده است.
ترجمهي «يوسف مداح»، به زبان انگليسي ترجمه گرديده و به سال 1976م. در «ليدن»، به کوشش «گريس مارتين اسميت»، همراه با اصل ترکي آن چاپ شده است.
در قرن نهم هـ. ق.، «مسترلي دياعي»، انشاي مجددي از آن را پديد آورد.
دکتر «احمد آتش» اصرار دارد که داستان فرانسوي «فلوور وبلانشفلر» متاثر از داستان ورقه و گلشاه است. دکتر «ذبيحالله صفا» اين نظر را تاييد کرده است.
«الساندر بومباچي»، استاد زبان و ادبيات ترکي در «موسسه دانشگاهي ناپل» و خاورشناس متوفاي 1979م. در اين اواخر، حين تحقيق در ترجمه ترکي «مداح»، تائيد کرده است که منبع داستان فرانسوي، همان منبعي بوده است که آتش ذکر نموده است.
گفته ميشود: يک نسخهي ديگر در سده يازدهم هجري برابر با قرن هفدهم ميلادي در «آذربايجان» به زبان ترکي ترجمه وبه «شاه عباس صفوي» اهدا گرديد.
آقاي «اسدالله سورن ملکيان شيرواني»، استاد و مدير پژوهش در مركز ملي تحقيقات علمي(CNRS) متن ورقه و گلشاه را به فرانسه ترجمه کرده و با مقايسهي تصاوير هنري آن، در مجلهي هنرهاي آسيايي به معرفي پرداخته است.
منابع:
تاريخ ادبيات ترک، بومباچي 249؛ تاريخ ادبيات در ايران، صفا 1/601-603 و 2/360-361؛ تاريخ نظم و نثر در ايران 1/95؛ الذريعة 3/781-782؛ فرهنگ سخنوران 413؛ گلزار جاويدان 3/1230؛ لباب الالباب 494-495؛ لغتنامهي دهخدا (ذيل عيوقي) 490؛ مجله دانشکدهي ادبيات دانشگاه تهران (1-4): 1-13؛ مجله هنرهاي آسيايي 22/ 8-103؛ مجمع الفصحاء 3/1240.