خرید و دانلود مقاله

ببر هيركان


ببر هیرکان

Hyrcan Tiger

ببر منقرض شده شمال ایران.

این ببر پیشتر در ناحیه گستردهای از چین تا دریای سیاه، از جمله در مناطق شمالی ایران میزیست. نام ببر هیرکان، منسوب به نام کشور یا ایالت باستانی «هیرکان» یا «هیرکانی» است. ببر مازندران، ببر خزر، ببر ایرانی، ببر تورانی و ببر آسیای میانه، اسامی دیگر این جانور است. ساکنان مناطق شمالی ایران، به ویژه مازندران و گلستان، در گویش محلی، آن را «قِزِلشیر» به معنی شیر سرخ‏رنگ و ترکمنها آن را «بارس» مینامیدند. این جانور يكي از بزرگترین عضو خانوادهي گربهسانان و زیرگونهای از ببر است1.

ببر هیرکان که محل نمونهي آن از شمال ایران ذکر شد، پس از زیرگونهي ببر بنگال، دومین تاکسون ببر است که نامگذاری شد؛ هرچند نخست گمان میشد زیرگونهي مستقلی باشد، اما پژوهشهای جدید نشان داد که خویشاوندی نزدیکی با ببر سیبری دارد. گسترهي ريشههاي ژنتيكي ببر هيركان به يك ميليون سال قبل بازميگردد. اما در آخرين تحولات عظيم ايجاد شده در پليستوسن كه 10 تا 12 هزار سال قبل اتفاق افتاد، جز تعداد بسیار كمي از ببرها، بقیه از  بين رفتند.

ببر هيركان بسیار چابک، قوی و در عین حال کوچکتر از ببر سیبری و بزرگتر از سایر ببرها بود. دست و پایی نیرومند، پنجههایی پهن و چنگالهای خیلی بلند داشت و میتوانست فاصلهای به طول 10 متر را بپرد. این جانور شبگرد، برخلاف سایر گربهسانان، به آبتنی علاقه زیادی داشت و ضمن آن که اوقات گرم روز را گاهی درون آب سپری میکرد، قادر بود دهها کیلومتر نیز شنا کند. جثه ببر نر هیرکان همچون سایر ببرها به طور چشمگیری درشتتر و قلمرو آنها نیز وسيعتر از ببرهای ماده بود. صدای غرش این جانور از فاصله سه کیلومتری شنیده میشد.

برخی منابع، طول بدن جنس نر را تا 295 سانتیمتر و طول بدن مادهها را تا 260 سانتیمتر ذکر کردهاند. این در حالی است که در یک مورد، اندازه طول پوست ببری که از مازندران به دست آمد، پس از آکندهسازی، 325 سانتیمتر ثبت شد. افزون بر این، طول دو نمونهي مختلف پوست ببر که از لنکران به دست آمده و احتمال هم میرود كه هر دو از جنس ماده بوده باشند، 5/289 و 259 سانتیمتر و اندازه طول یک ببر به رنگ قهوهای مایل به قرمز متعلق به کوههای البرز نیز 5/249 سانتیمتر اندازهگیری شد. همچنین ببرهای نر، سنگینتر از مادهها بودند، بهطوری که سنگینترین ببر نر خزر 240 کیلوگرم و بنا به نظر برخی منابع، تا 320 کیلوگرم وزن داشته است. این در حالی است که برای سنگینترین ببر ماده، وزنی تا 135 کیلوگرم ثبت شده است.

رنگ موفرش یا زمینهي پوشش بدن در نمونههای مختلف ببر هیرکان، متغیر و در نمونههای پوست موجود در موزهي بریتانیا متعلق به دامنهي شمالی کوههای البرز، به رنگ زرد طلایی در ناحیه پشت و زرد طلایی روشنتر در ناحیه پهلوهاست. رنگ ناحیه صورت هم، زردرنگ با نوارهای قهوهای بر روی پیشانی و لکههای سفید رنگ در اطراف چشمهاست. نوارهای تیره رنگ پوست این ببر، مخلوطی از رنگ قهوهای با سایههای دارچینی و بر روی سر، گردن، میانه پشت و نوارهای انتهای دم به طور کامل سیاه رنگ بود. این جانور، موهایی انبوه، بلند و ضخیم داشت و مانند ببر سوماترا، موهای ناحیه گونهاش به طور مشخصی، انبوهتر و بلندتر بود. ببرها علاوه بر موها، بر روی پوست بدون مویشان هم الگوی راه راه دارند.

شواهد به دست آمده از تحلیل تبار جغرافیایی نشان میدهد که ببر هيركاني و ببر سيبري (آمور) نخست در چين وجود داشتند، سپس در جهت غرب و در امتداد جادهي ابريشم پخش شدند. با این همه، جایگاه تبارشناختی ببر هیرکان نسبت به ببرهای دیگر، مبهم و منشأ زیست جغرافیایی آن نامعلوم است.

از آنجایی که ببرها میتوانند خودشان را با طیف وسیعی از شرایط اقلیمی، از نواحی گرم و مرطوب گرفته تا مناطقی با بارش برف بسیار زیاد و تا 40درجه سانتیگراد زیر صفر سازگار کنند، در گذشته، ببر هیرکان و طعمههای سمدار بزرگ جثهشان در سرتاسر زیستگاههای جنگلی تنک و دالانهای رودخانهای غرب در ترکیه و جنوب دریای خزر در سرتاسر آسیای میانه تا صحرای تکلا مکان در ایالت زینجیانگ ترکستان چین یافت میشدند. این جانور در ایران، قفقاز، عراق، افغانستان، ترکیه، گرجستان و تا آغاز قرن بیستم در ارمنستان، آذربایجان، مغولستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و چین یافت میشد. در ایران، ببر در کرانه جنوبی دریای خزر زندگی میکرد و ساکن دشتهای ساحلی پوشیده از نیزار و مناطق جنگلی دامنه شمالی کوههاي البرز از گیلان تا غرب خراسان شمالی بود. ببر هیرکان در سرخس هم دیده شد، اما هرگز گزارشي از حضور اين ببر در دامنههای جنوبی البرز دريافت نشد. در کل میتوان گفت جمعیت ببر هیرکان در مناطق پوشیده از نیزار و بیشههای انبوه داراي پوشش برفی کم عمق، منابع آبی بزرگ و غنی از طعمههای بزرگ، شکوفا شده بود.

وامبری در گزارش سفرش به شمال ایران، از هشدار ایرانیها نسبت به وجود خطر ببر یاد میکند. بلانفورد نیز در کتاب «شرق ایران» مینویسد: «ببر در ایران تنها در استانهای خزری مازندران و گیلان یافت میشود که در دامنه شمالی البرز قرار دارند و تا اندازهای با هیرکان باستان مطابقت دارند. این استانها برخلاف فلات ایران، پوشیده از جنگلهای انبوه هستند و در آنها ببر دستِ کم تا ارتفاع 1500 تا 1800 متری پراکنده است. پراکندگی آن از غرب تا کوههای قفقاز و قله آرارات امتداد مییابد و تا نزدیک تفلیس میرسد. ببر در استانهای خزری ایران بسیار فراوان است و در قفقاز تا دهانه رودخانه ارس یافت میشود. پوشش گیاهی انبوه که در شکل، اروپایی اما در وفور، استوایی است و جلگههای نزدیک ساحل را میپوشاند و تپههایی که تا ارتفاع 1800 متری، پناهگاهی در حد جنگل ترايی در نپال یا مردابهای سونداربان هندوستان فراهم میکنند.»

ظلالسلطان، پسر ناصرالدینشاه نیز به تفصیل، از شکار سیوپنج قلاده ببر در حدود چهل روز در شبه‏جزیره میانکاله حکایت میکند، در حالی که شاید کل جمعیت ببر در مازندران در آن زمان بیش از حدود چهار یا پنج برابر این تعداد نبوده است. از این رو، همین اقدام ضربه سنگینی به جمعیت ببر وارد ساخت. قیصر، یکی از نوادگان ناصرالدینشاه هم یک توله ببر هیرکان را به ایوبخان، شاهزاده افغانی هدیه کرد.

با این وجود، تعداد روزافزون شکارچیان و شکار بیرویه و به نحو مؤثرتری، تغییر و تخریب محیطزیست، بهویژه نابودی بخش حساسِ زیستگاهی این جانور شامل جنگلهای انبوه کوهپایهای و جلگهای و تالابهای وسیع موجود در جنوب دریای خزر، موجبات انقراض این زیر گونه را فراهم کرد. اما در آن زمان در بسیاری از نقاط ایران، شرایط زیستگاهی مناسب برای ببر وجود داشت. در سفرنامه رکن‏الدوله، در مورد منطقه سرخس در انتهای شمال شرقی ایران و نزدیک به مرز ترکمنستان آمده است: «... چند نفر از خدمه که پی یک اسب فراری میگشتند، در جنگل ببر دیدند. چون بیاسلحه بودند، جرأت نزدیک شدن به آن را نداشتند و ببر هم از هیاهوی آنها فرار کرد.» علاوه بر این مینویسد: «... یک پوست ببر و یک سر گراز که ترکمنها چند روز قبل شکار کرده بودند، به حضور والا آوردند... .» چنين وصفي، در مورد مناطق تنگهگل، آلوباغ و برخی مناطق دیگر نیز مصداق داشته است، زیرا اين مناطق به واسطهي قرار داشتن بر روی مرز، حوزه‏ی نفوذ کرد و ترکمن و در حکم قرق ویژهای بود و غنای بومشناختی آن نيز موجبات فراوانی جمعیتهای وحوش و تنوع زیستی غنی را در آنها فراهم کرده بود.

کنیون که دو ببر را در محدودهي پارک ملی گلستان شکار کرده بود، میگوید: «ببر نخست، نر بزرگ و سنگینی بود که وضع جسمیاش بسیار خوب بود.» همچنین با وجود آن که نتوانست بلافاصله اندازهي آن را بگیرد، اظهار کرد: «حتماً به بزرگی یک ببر خوب هندی بود؛ پوستش پس از میخکوب شدن، یازده فوت و شش اینچ(51/3 متر) طول داشت.» کنیون با وجود آن که ببر زخمی دوم را نیافت، اما گفت که به نظرش، اندازهي جثه آن بزرگتر از ببر نخست بود. این در حالی است که به رغم اظهارات کنیون، محدودهي پارک ملی گلستان، با وجود تنها یک منبع عمدهي آبی به نام رودخانه مادرسو و دو تالاب کوچک در حدفاصل غربی خود، نمیتوانست زیستگاهی ایدهآل و برخوردار از امنیت کافی برای ببرها بوده باشد. از این رو، به دلیل محدودیت منابع آبی بزرگتر، این منطقه در مقایسه با مناطق شمالشرق و شرق گرگان و منطقه میانکاله، پذیرای تعداد کمتری از ببر هیرکان بوده است.

از آنجا که نيزارها، حاشيه تالابها و بوتهزارهاي واقع در مناطق جنگلي و زیستگاههای داراي طعمههای بزرگ مانند مرال، شوکا و گراز، برای ببر نیازی اجتنابناپذیر است، در گذشته ببر هیرکان بیشتر در منطقه میانکاله که در نزدیکی تالاب و نیزاری وسیع بوده و جنگل و بیشههای پیرامون آن بهطور پیوسته به تالابهای دیگر امتداد مییافته است، همچنین در مناطق سرخس، نزدیک نیزارهای کنار رودخانهي آمودریا و در سواحل نیزارخیز دریاچههای آرال و بالخاش، دیده میشد. این جانور در ایران از طعمههایی همچون شوکا، مرال، گراز، آهو، گربهوحشی، خرگوش، خزندگان، پرندگان و در مواقع کمبود غذا، از گاو و گاومیش اهلی تغذیه میکرد. همچنین گلههای مهاجر طعمههای مطلوبش، مانند گراز را تا فواصل طولانی دنبال میکرد و به همین دلیل، قزاقها آن را «پلنگ راهی» یا «پلنگ مسافر» مینامیدند. به علت همین راهبرد ویژه برای شکار طعمه، ببر هیرکان برخلاف زیرگونههای دیگر ببر، چندان قلمروطلب نبود. این ببر مانند ببر سیبری و برخلاف ببر بنگال، به ندرت آدمخوار بود.

زماني كه زمينها براي كشت پنبه و رودخانهها برای آبياري استفاده شدند، ببر هيركاني در قلمرو خود، به تدريج به صورت تهديدي براي انسان و دامهاي او تلقي شد. از سويي، به سبب پوست زيبا و گرانبهايش، به شكاري براي بشر تبديل شد. آخرين تهاجم به قلمرو ببر هيركاني، زماني اتفاق افتاد كه براي ريشه كن كردن مالاريا در سواحل جنوبي درياي خزر، نيزارها را از بين بردند. در سال 1947م، اتحاد جماهیر شوروي و گروههاي بينالمللي حفظ محيطزيست، شكار ببر هيركاني را غيرمجاز اعلام كردند، اما ديگر براي بازگشت ببر دير بود، زیرا شكار غيرمجاز و ديگر عوامل محيطي، باعث از بين رفتن اين جانور شده بود. این آسیبپذیری که ناشی از شکل خاص و ماهیت محدود کنندهي نوع پراکندگی جمعیتهای این جانور بود، یکی از مهمترین عوامل کاهش فراوانی و در نهایت، انقراض نسل آنها به شمار میرود، زیرا زیستگاههای رودخانهای به شدت مورد توجه و استفاده انسان نیز هستند. افزون بر این، مسموم کردن تعداد زیادی از ببرها توسط گلهداران و به احتمالی، زندهگیری آنها نیز بر کاهش جمعیت این جانور منحصر به فرد مؤثر بوده است. بلانفورد دربارهي توله ببرهایی مینویسد که آنها را در مازندران میگرفتند و به تهران میآوردند.

میزون در سال 1959م، بیان کرد: «ببر هنوز در شمال ایران یافت میشود، اما به شدت کمیاب شده است. این ببر که از نژادی باشکوه با پوستی به رنگ روشن است ... حتی امروز نیز اینگونه در جنگلهای مازندران و گرگان ... دیده میشود، اما زیستگاه آن به شدت محدود شده است ... آنچه در این میان قابل تصور و پیشبینی است، آن است که در 20 سال آینده، نسل ببر در ایران منقرض خواهد شد.» به استناد دادههای رسمی که پژوهشهای علمی نیز آن را تأیید میکنند، در فاصله سالهای 1900-1968م، 9 ببر در کوههای کپهداغ کشته شدند. به گفته دانشمندان، آخرین ببر هیرکان در تاریخ 10 ژانویه 1954م، در درهي رودخانهي سومبار در کوههای کپهداغ کشته شد. در پژوهشی دیگر، به ببری اشاره شده است که در سال 1970م در اولودره نزدیک به حکاری (استانی در کشور ترکیه) کشته شد و گزارش آن در سال 1974 توسط گیاهشناسی که به منطقه رفته بود، همراه با عکسی از پوست ببر به چاپ رسید. در این منطقه، سالانه یک تا 8 ببر کشته میشد. بنابراین و بنا به اعلام رسمی اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت، آخرین ببر هیرکان در اوایل سال 1970 دیده شد و در حال حاضر هیچ نمونه زندهای از این ببر حتی در اسارت نیز وجود ندارد.

به نظر میرسد ببر هیرکان در ایران در اواخر دهه 1950م منقرض شده باشد. منطقهای که آخرین ببرهای خزر در آن به سر میبردند، در استان گلستان، در شمال شرقی ایران واقع است. ببری که در سال 1332ش نزدیک روستای آق قمیش گلستان توسط سروان احمد هنرور و با تفنگ برنو کشته شد، از آخرین باقیماندههای ببر هیرکان بود. آخرین اطلاعات دربارهي این ببر، مربوط به دو نمونه از این جانور است که یکی در سال 1955م، به باغوحش هگن بک در ‏‏هامبورگ آلمان انتقال یافت و در سال 1960م، از بین رفت و دیگری، توسط يك شكارچي تركمن در سال 1337ش، در پارك ملي گلستان شكار شد. از آن تاريخ تاكنون، با وجود ادعاهایی دربارهي دیده شدن ببر یا نمایههایش و به رغم جستجوی گسترده، تاكنون هيچگونه آثار منسوب به این جانور يافت نشده است. از سال 1336ش، در ایران، ببر مورد حفاظت قرار گرفت و برای شلیک به آن، جریمههای سنگینی در نظر گرفتند. اما این تصمیم خیلی دیر گرفته شد و جمعیت ببر در ایران تا آن زمان بهطور کامل از بین رفته بود. در حال حاضر، تعدادی پوست ببر در موزههای مختلف جهان نگهداری میشود و تعداد کمی عکس نیز وجود دارد که ببرهای هیرکان را زنده یا مرده نشان میدهد. نمونههايي از اين جانور در موزه بریتانیا، موزههای تنوع زيستي سازمان حفاظت محيط‏زيست و موزه طبیعت و حیات وحش ایران، موزه جانورشناسی سیبری و کالج پزشکی باکو در آذربایجان وجود دارد. علاوه بر این، در انستیتو جانورشناسی آلماآتی قزاقستان، موزههای جانورشناسی دانشگاه ایالتی مسکو و آکادمی علوم روسیه نیز نمونههایی از ببر خزر نگهداری میشود.

این جانور علاوه بر ارزشي که به عنوان یک گونهي زیستی خاص داشت، به عنوان قویترین جانور نیز مایه مباهات و از قرنها پیش، الهامبخش جنگاوران و نویسندگان بوده است. در نمایشهای روم باستان، از ببر هیرکانی برای جنگهای پهلوانان استفاده میشد. شکسپیر نیز در نمایشنامه مکبث، از ببر هیرکانی یاد کرده است. ببر هیرکان نخستین ببری بود که اروپاییان با آن آشنا شدند و تا حدود قرن 17میلادی که اطلاع زیادی از ببرهای هندوستان وجود نداشت، آشنایی دنیای غرب با ببر، بیشتر معطوف به ببر هيركان بود.

«شكوهي عظيم و ترسي فراگير» بهترين عبارت برای توصیف ببر هیرکان است؛ جانوری که برخی مطالعات نشان دادهاند، تفاوت بسیار کمی با ببر سيبري دارد.

 

 

پینوشت:

1. با نام علمی (Panthera tigris virgata (Illiger, 1815

 

منابع:

اعتماد، اسمعیل. (1364). پستانداران ایران (جلد 2). تهران: سازمان حفاظت محیطزیست.

ضیایی، هوشنگ. (1388). راهنمای صحرایی پستانداران ایران (چاپ 3). تهران: کانون آشنایی با حیات وحش.

فیروز، اسکندر. (1378). حیات وحش ایران: مهرهداران. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

فیضالهی، کاوه. (1389). رؤیای غول نارنجی: نگاهي به ببر در ايران و جهان. تهران: انتشارات دایره سبز.

مجنونیان، هنریک، کیابی، بهرام، و دانش، محمد. (1384). جغرافیای جانوری ایران (جلد 2). تهران: انتشارات دایره سبز.

وامبري، آرمين. (1372). زندگی و سفرهای وامبری: دنباله سياحت درويشي دروغين.  (چاپ اول). (ترجمه محمدحسین آریا). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

  the Iucn Red List of threatened species .(2011). panthera tigris ssp . virgata. Retrived 13.10.2011 ، from (http://www.iucnredlist.org/apps/redlist/details/41505/0).

 

 

نظرات


ارسال نظر :






مقاله های مشابه