کفشگیری
کفشگیری
Kafšgiri
روستایی واقع در دهستان روشنآباد، بخش مرکزی شهرستان گرگان، استان گلستان.
کفشگیری، به لهجه محلی کُوشیری، در ۱۲ کیلومتری غرب شهر گرگان قرار دارد. این روستا در موقعیت جغرافیایی عرض 58ً 47َ °36 و طول 18ً 17َ °54 با ارتفاع ۷۴ متر از سطح دریا واقع شده است. [1]
روستای کفشگیری در حاشیه رودخانه شصت کلاته شکل گرفته است که امروزه تقریباً از وسط آن میگذرد. این روستا از شمال به زمینهای زراعی و جاده قدیم گرگان-کردکوی، از جنوب به اراضی زراعی و تپه گرانکوه، از شرق به روستای اسبومحله و از غرب و جنوبغربی به زمینهای زراعی و روستای سرکلاته محدود میشود. در برخی منابع، سرکلاته با عنوان «سرکلاته کفشگیری» نیز شناخته میشود.
کفشگیری از روستاهای قدیمی منطقه است و وجود تپههایی در داخل و اطراف آن نشاندهنده قدمت تاریخی این ناحیه است. از جمله این تپهها، «تپه کفشگیری» است که به دوره پیش از تاریخ و تاریخی تعلق دارد و در سال ۱۳۸۳ با شماره ثبت ملی ۱۱۲۸۴ به ثبت رسیده است. در وقفنامه خواجه مظفر بن فخرالدین بتکچی مورخ ۹۱۹ قمری، این روستا با عنوان «قریه کفشگیری که مشهور و معروف است» یاد شده[2] و در بلوک سدن رستاق واقع است.
اهالی اولیه روستای کفشگیری ابتدا در حاشیه تپه گرانکوه و کنار رودخانه سکونت داشتند و بعدها به محل فعلی مهاجرت کردند. افراد مسن منطقه وجود گورستان قدیمی و متروک در دامنه همین تپه را نشانهای از صحت این روایت میدانستند.[3] علت این جابجایی، شیوع بیماری ذکر شده است. گفته میشود که اکثر ساکنان اولیه کفشگیری در چند قرن پیش در اثر بیماری طاعون جان خود را از دست دادند و بازماندگان از محل اصلی که آثار آن هنوز بر جای مانده و در امتداد فلات مذکور و در غرب منتهیالیه شرق روستای سیدمیران قرار داشت، به مکان فعلی روستا نقل مکان کردند.[4]
در مورد وجه تسمیه روستای کفشگیری، روایتهای مختلفی وجود دارد. برخی نام آن را مرتبط با تپه گرانکوه میدانند که از دور شبیه شیر خفتهای با یال بود و به همین دلیل «کوه شیری» نامیده شد. گروهی دیگر علت نامگذاری را سنگفرش بودن راهروی خانههای بزرگ روستا ذکر میکنند. برخی منابع نیز نقل میکنند که اهالی و بازدیدکنندگان اطراف، کوچهای را که اهالی در زمستان با گیوه یا کفش گلی خود در آن رفتوآمد میکردند، «کوشگیری» مینامیدند؛ به معنای مکانی که کفش را درمیآوردند. این نام بعدها به فارسی به «کفشگیری» تغییر یافت.
یکی از پژوهشگران محلی وجه تسمیه نام روستای کفشگیری را با «کفشگرها» مرتبط میداند و مینویسد: «کفشگرها یکی از طوایف بزرگ دوران تیموری و صفوی در ایالت استرآباد بودند که به احتمال زیاد از منطقهای دیگر کوچ کرده و در این ایالت سکونت گزیدند.» سران این طایفه از جمله فئودالها و تیولداران محسوب میشدند که احتمالاً در ازای دریافت چند روستا به عنوان تیول، خدمات نظامی ارائه میکردند. این طایفه ممکن است در جریان لشکرکشیهای متعدد به سرزمین ایران، از جمله سه یورش بزرگ تیمور و جانشینانش، به این منطقه آمده باشند. در هر سه مورد، استرآباد فتح شد و احتمالاً سران طایفه کفشگر در نقش سرداران فاتح یا سیاستمدارانی با اهداف اقتصادی و اجتماعی فعالیت داشتند. در زمان بازگشت لشکریان سلطان، تعدادی از این سرداران در نقاط فتح شده ساکن شدند تا از ثروتهای به دست آمده، از جمله اراضی کشاورزی، باغها، دام و سایر غنایم بهرهمند شوند. در تعدادی از متون تاریخی به حضور طایفه کفشگر اشاره صریح شده است. برای نمونه، در سال ۹۰۴ق، در زمان سلطان حسین بایقرای تیموری، هرجومرج در استرآباد به دلیل درگیریهای آخرین شاهزادگان تیموری به اوج خود رسید. در این زمان، میرزا محمدزمان، پسر بدیعالزمان میرزا و نوه سلطان حسین بایقرا، با استقبال اعیان و اشراف استرآباد و هزارجریب، از جمله میرکمالالدین حسینی حاکم هزارجریب، وارد استرآباد شد. وی بلافاصله کلانتران را نوازش داد و داروغگی را به آقا میرکفشگر سپرد. احتمالاً «کفشگر» یکی از طوایف بزرگ منطقه هزارجریب (یانهسر) بود که پیش از این تاریخ، تحت فرمان سران ایل یا سرداران خود به این ناحیه مهاجرت کرده بودند. پیدا شدن سه سنگمزار بسیار باشکوه در گورستان تاریخی امامزاده روشنآباد که دو تای آنها به صورت تکههای متلاشی در اطراف پراکنده و یکی به طور کامل سالم باقی مانده بود، نشاندهنده شأن و اعتبار سران طایفه کفشگر در منطقه بود. تصویر سنگمزار علیسلطان بن سلطان کفشگر به تاریخ ۸۶۵ق (دهمین سال حکومت سلطان ابوسعید تیموری) در گورستان امامزاده روشنآباد موجود است که نشاندهنده جایگاه برجسته این طایفه است. علاوه بر آن، در گورستان شموشک بالا نیز دو سنگمزار متلاشی و چند تکه وجود دارند؛ یکی متعلق به «ملک محمد بن ... کفشگر» و دیگری به «... بنت ... خواجه ... کفشگر» مربوط است. همچنین، در موزه سنگ شهر گرگان، سنگی به نام ماهبیگه بنت محراب کفشگر مربوط به سال ۱۰۳۱ق (عصر شاه عباس) نگهداری میشود. در جریان خاکبرداری در سال ۱۳۸۴ در محوطه شمالی پشت مسجد جامع، سنگمزار فاطمه بنت ملا محمد کفشگر نوکندهای مربوط به سال ۱۱۷۲ق کشف شد که متعلق به گورستان تاریخی محله نعلبندان بود. همچنین در وقفنامه خواجه مظفر پتکچی، نام چند تن از این شخصیتهای برجسته طایفه کفشگر ذکر شده است.
وی در این وقفنامه، که در آن تمامی اراضی، آسیابها، روستاها، باغها و سایر املاک به نام اولاد ذکور و اناث وی ثبت شده بود، به املاک و رقباتی اشاره شده که در تملک طایفه کفشگر بوده است. از جمله این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «قریه قرانقاچ در پیچاک محله در تصرف آقا میرکفشگر»، «جوی قرق» (رودخانه کفشگیری فعلی بین قرق و فاضلآباد کنونی) در تصرف خواجه محمد پسر خواجه مظفر کفشگر، «قریه الارمن» در منطقه علیآباد کتول در تصرف خواجه گستهم بن خواجه مسیب کفشگر و «قریه اندیجانآباد» در تصرف خواجه ناصرالدین محمد پسر خواجه قاضی کفشگر. در پایان وقفنامه مربوط به ذیحجه سال ۹۰۳ق، که توسط سید شهابالدین فضلالله قاضی و برای روستاهای روشنآباد، زینلآباد و سیاهدارستان تنظیم شده بود، مهر و امضای شخصی به نام مولانا فخرالدین کفشگر مشاهده میشود. روستای کفشگیری فعلی بهطور قطع تیول این خاندان و سران طایفه آنها بوده و بعدها برای بازماندگانشان باقی مانده است. احتمالاً این روستا توسط همین طایفه بر روی اراضی و تیول خود شکل گرفته است. [5]
در گزارشهای عصر قاجار، روستای کفشگیری جزو بلوک سدن رستاق ولایت استرآباد بهشمار میرفت. در سفرنامه میرزا ابراهیم (۱۲۷۶–۱۳۷۷ قمری) درباره این روستا آمده است: «قریه کفشگیری در جمع بلوک سدن رستاق واقع است. این روستا به مالکیت رحیمخان هزارجریبی بود که عمارات وی همه سفالپوش بودند. روستا دارای یک باب مسجد، یک باب تکیه، یک باب حمام، یک درخت سرو و ۲۹۰ خانه و ۳ دکان بوده است. در دیوانخانه رحیمخان هفت درخت چنار و یک حوض آب وجود داشت. اطراف قریه کفشگیری نیز از ترس حملات ترکمان خندق زده شده بود تا مسیر آمد و شد مشخص و کنترلشده باشد. اهالی روستا در زمینه بافندگی مهارت داشتند و محصولاتی مانند چادر شب، والیجه، پیراهن شیرپنیر و شال چوخا و سایر منسوجات را بهخوبی میبافتند. محصولات کشاورزی روستا شامل کمی پنبه، گندم و جو بود، اما عمده محصول برنج بود. همچنین، حدود ۱۵۰ من ابریشم تبریز تولید میشد. سهم ارباب از شالی دویست و بیست خروار به وزن استرآباد بود، که هر خروار معادل چهل من استرآباد و هر دومن ده سیر تبریز (یک من استرآباد) محاسبه میشد. در این منطقه حساب جریب معمول نبود و تقسیمبندی زمینها بر اساس قسمت و نی انجام میشد که هر نی معادل یازده ارش بود. از هر بیست نی مربع، شش خروار شالی به ارباب تعلق میگرفت. فاصله روستای کفشگیری تا شهر استرآباد دو فرسخ و تا قراسنگر نیز دو فرسخ بود.[6]
ادوارد بکهاوس ایستویک (۱۸۱۴–۱۸۸۳) در سفرنامه خود درباره روستای کفشگیری مینویسد: «وارد خانه نوساز و تمیز رحیمخان شدیم که از ثروتمندترین ملاکهای این ولایت بود. خانواده خان در ییلاق حضور داشتند. روستا در منطقهای کوهستانی و در فاصله سه فرسخی از ده قرار داشت. کفشگیری دهی زیبا بود که میتوانست صد سوار را پذیرایی کند. در شمال آن، تپهای هرمی شکل، بسیار سرسبز و زیبا قرار داشت که برای پاسداری و نگهبانی نیز مناسب بود. در آن زمان، یک نگهبان دائماً در تپه هرمی شکل شمال روستا حضور داشت. چند روز پیش از بازدید ایستویک، خبر حمله گروهی ترکمن به نگهبان رسید و پنجاه نفر از اهالی محل با اسب به مقابله رفتند. هفت نفر از مهاجمان دستگیر شدند؛ سران آنها گردن زده شد و کلههایشان با کاه پر شد و احتمالاً برخی از آنها در انبار استرآباد روی منارهها قرار داده شدند. در روستای کفشگیری یک باغ توت بزرگ وجود داشت و حدود ۲۰۰۰ اَکر گندم، جو و سایر غلات در آن کشت میشد.»[7]
چارلز فرانسیس مکنزی در گزارش سفر خود در سال ۱۸۵۸م درباره روستای کفشگیری مینویسد: «کفشگیری از توابع بلوک سدن رستاق بود و دارای ۲۹۰ خانه، یک تکیه، یک مسجد و یک حمام بود. رئیس این ده رحیمخان هزارجریبی بود. برای حفاظت از اطراف روستا، خندقهایی تعبیه شده بود، زیرا بدون آن زندگی در روستا ناامن بود. به گفته رحیمخان، گاه بیش از ۲۰۰ سوار ترکمن مشاهده میشدند، ولی عمدتاً تنها به غارت اطراف میپرداختند. در کفشگیری پنبه، گندم و جو به مقدار کم کشت میشد و میزان تولید ابریشم حدود ۱۵۰ من تبریز بود. ارباب از هر ۹۰ من تبریز شلتوک، ۲۲۰ خروار دریافت میکرد.»[8]
ملگونف، سیاح روس، که در فاصله سالهای ۱۸۵۸ تا ۱۸۶۰م، از استرآباد و نواحی اطراف آن بازدید کرد، روستای کفشگیری را از دهات بلوک سدن رستاق میداند و درباره آن مینویسد: «کفشگیری، نزدیک کردمحله و متعلق به صاحب هزارجریب است. این روستا دارای یک مسجد، یک تکیه، سه دکان و ۲۵۰ خانوار است. با وجود خندقهای اطراف، بیشتر اوقات مورد تاختوتاز ترکمنها قرار میگرفت. اهالی آن به حرفه صابونپزی اشتغال داشتند و میزان تولید ابریشم حدود ۱۵۰ من بود.»[9]
در گزارش ارتش انگلیس مربوط به حدود سال ۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری آمده است: «کفشگیری روستایی در ایالت استرآباد است که در فاصله سه فرسخی (حدود ۱۲ مایل) از شهر استرآباد و بر سر راه بارفروش از راه گز واقع شده است. این آبادی دارای ۱۵ واحد مسکونی بوده و در حوالی آن جنگلی عالی وجود دارد.»[10] رابینو، نخستین کنسول انگلیس در رشت، روستای کفشگیری را از دهات بلوک سدن رستاق معرفی کرده است. [11] وضعیت روستای کفشگیری در سالهای حاکمیت قاجار، به ویژه اواخر دوره، مشابه دیگر مناطق استرآباد بود و همواره با تهدیدات و تهاجمات اقوام ساکن در نواحی شمالی مواجه بود. همانگونه که ایستویک، مکنزی و ملگونف گزارش کردهاند، این منطقه بارها هدف حملات قرار میگرفت. همچنین در گزارشهای حسینقلی مقصودلو (وکیلالدوله) بارها به سرقت حیوانات و حتی انسان از اهالی کفشگیری اشاره شده است. [12] با استقرار محمدباقر سالار اکرم[13] در کفشگیری و تعیین میرآخور برای روستا[14]، و همچنین دعوت از قونسول روس در استرآباد به این مکان[15]، کفشگیری به کانون توجه در بلوک سدن رستاق تبدیل شد. بعدها، هنگامی که حسب الامر وزیر داخله، سردار رفیع به قریه کفشگیری رفت،[16] این روستا همچنان به عنوان نقطهای کانونی در بلوک سدن رستاق باقی ماند.
نخستین گزارش آماری جمعیتی روستای کفشگیری مربوط به سال ۱۲۷۶ق است. بر اساس این گزارش، کفشگیری و اصغرمحله (اسپومحله) مجموعاً دارای ۲۶۵ خانوار با ۱۲۹۰ نفر جمعیت بودهاند. که مرد زندار ۲۶۵ نفر، زن شوهردار ۲۸۸ نفر، مرد بیزن ۱۴۳ نفر، زن بیشوهر ۷۰ نفر، پسر صغر ۲۶۲ نفر، دختر کبر ۸۷ نفر و دختر صغر ۱۷۵ نفر هستند.[17] در کتابچه نفوس اهالی استرآباد متعلق به سال ۱۲۹۶ق. درباره روستای کفشگیری آمده است: «قریه مذبور اربابی است از مال لطفعلیخان سرهنگ و بنیاعمام او، قدری هم خالصه است. آب مشروب آن از رودبار تأمین میشود. تعداد نفوس آن ۵۳۸ نفر است.»[18]
آمار جمعیت روستای کفشگیری در سرشماری نفوس و مسکن ایران به شرح زیر است:[19]
جمعیت |
خانوار |
سال |
1107 |
* |
1335 |
1435 |
258 |
1345 |
1736 |
277 |
1355 |
2064 |
378 |
1365 |
2214 |
495 |
1375 |
1774 |
493 |
1385 |
2282 |
719 |
1390 |
2143 |
727 |
1395 |
اهالی روستای کفشگیری همگی مسلمان و شیعهمذهباند و به زبان تبری سخن میگویند. بیشتر ساکنان روستا دارای نامهای خانوادگیِ رایج، رایجی، زالآقایی، تیرهگر، شهریاری، خطیری، اتارد، کابلی، گلگوش، کیاپور، قول، علیگلی، رویانی و... هستند. این نامها نشان میدهد که برخی از اهالی کنونی، در گذشته از نواحی دیگر، بهویژه از منطقه هزارجریب، به این منطقه کوچ کردهاند. اهالی کفشگیری از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش میکنند. آنان دارای حدود ۷۰۰ هکتار زمین زراعی (تپهای و هموار) با نامهای گرانکوه، روباری، اتک، توتباغ، رکم، کاله، نوردله، سنگمرز، درازآیش، صفرآباد و... هستند. بخشی از آب زراعی روستا از طریق رودخانه شصتکلاته تأمین میگردد. از سال ۱۳۸۲ آببندانی در جنوب روستا برای استفاده بهتر و بیشتر از آب رودخانه ساخته شده است. محصولات زراعی اهالی شامل گندم، کلزا، سویا، شالی، گوجهفرنگی و انواع مرکبات است. کفشگیری از جمله روستاهایی بود که دبستان آن از سال ۱۳۰۸ به همت علیمحمد خطیری در داخل روستا آغاز به کار کرد.[20] بعدها با تأسیس دبستان خاقانی در منطقه خطیرآباد و بهرهبرداری از آن، این مدرسه به محل تحصیل نوجوانان روستاهای بلوک سدنرستاق تبدیل شد.
روستای کفشگیری از قدیمالایام دارای قنات بود و از سال ۱۳۴۴ به شبکه آب لولهکشی دست یافت.[21] ین روستا از همان سال با راهاندازی یک کارخانه، از نعمت برق نیز برخوردار شد. [22] روستا دارای دبستان ابتدایی و دبیرستانهای دوره اول و دوم متوسطه است. دبستان خاقانی و دبیرستان هاشمینژاد که امروزه فعالاند، از سالهای گذشته در منطقه خطیرآباد فعالیت آموزشی داشتهاند. در این روستا مسجد جامع، مسجد امام حسین(ع)، فاطمیه و زینبیه وجود دارد. همچنین روستای کفشگیری دارای سالن و زمین ورزشی، خانه بهداشت و مرکز خدمات درمانی است. شرکتهای تعاونی امید و گرانکوه در این روستا و روستاهای اطراف فعال هستند. علاوه بر این، در کفشگیری بانک صادرات، مرکز مخابرات و دفتر پستی نیز فعالیت میکنند. سردار رفیع یانسری[23] و علیمحمد خطیری از چهرههای مشهور و نامدار روستای کفشگیری هستند.
بافت قدیمی روستا اگرچه طی تغییر و تحولات بسیاری از بین رفت، ولی بخشهایی از آن باقی مانده است. هماکنون در این روستا آثار قدیمی وجود دارد که تعدادی از آنها به ثبت ملی رسیدهاند، که عبارتند از:
نام اثر |
زمان |
سال ثبت |
شماره ثبت |
تپه کفشگیری |
پیشاز تاریخ تاریخی |
1383 |
11283 |
اسپدارتپه (تپه سنگ دیکه، بنتپه) |
تاریخی |
1383 |
11273 |
خانه قربانعلی مومن |
اواخر قاجار |
1386 |
20038 |
خانه حسین علی کابلی |
پهلوی |
1386 |
20045 |
خانه رستم برهانی نژاد |
اواخر قاجار |
1386 |
20046 |
خانه رایجی |
اوایل پهلوی |
1389 |
29867 |
خانه سردار رفیع (فاضلی نیا) |
قاجار |
1397 |
32253 |
خانه جوان فرید یکی از نهادهای مدنی کفشگیری بود که از سال ۱۳۸۱ فعالیتهای فرهنگی خود را آغاز کرد و از جمله اقدامات آن انتشار نشریهای به نام «دهکده» در روستای کفشگیری بود. در جریان جنگ تحمیلی، ۱۱ نفر از جوانان کفشگیری به شهادت رسیدند.
[1] . سازمان نقشهبرداری کشور
[2] .ستوده، 1377. جلد 6. ص282
[3] .معطوفی، 1387. ص801
[4] . دهکده، شماره 23، ص3
[5] .معطوفی، 1387. صص80-798
معطوفی در اثر خود تاریخچه و پیشینه اجتماعی شهرستان کردکوی (سدن رستاق) ضمن مطالب مشابه، روستای کفشگیری کنونی را یادگار طایفه کفشگر و دستکم مربوط به دوران تیموری میداند و نام آن را نیز از همین طایفه مینویسد (ص. ۲۹۳).
[6] . سفرنامه استراباد و مازندران و گیلان معروف به میرزا ابراهیم 2535 صص6-45
[7]. ایستویک، 1400. صص 4-143
[8] .مکنزی، 1359. ص173
[9] .ملگونف، 1361. ص66
[10] . فرهنگ جغرافیای ایران، 1380. ص795
[11] .رابینو، 1383، ص192
[12] . مقصودلو، 1363. صص 79، 191، 218، 473
[13] . همان ص232
[14] .همان ص453
[15] . همان ص319
[16] .همان ص584
[17] قورخانچی،1360.ص113
[18] ذبیحی، 1363. صص226-245
[19] مرکز آمار ایران.
[20]رجائی، 1393.ص125
[21] دهکده، آذر 1387 ص6 و دهکده، بهار 1391 شماره8،ص4
[22] دهکده، پائیز 1388 ص6
[23] محمدباقرخان هزارجریبی (سردار رفیع)، خوانین بزرگ منطقه و حاکم سابق استرآباد، خانهای تاریخی در روستای کفشگیری بر جای گذاشته و وقفنامهای به سال ۱۳۱۳ برای خرج ماه محرم و صفر در قریه صادر کرده است (از آستارا تا استارباد، ج. ۸، صص. ۲۴۴–۲۴۵).
منابع
- ایستویک، ادوارد بکهاوس. (1400). سفرنامه ادوارد بکهاوس ایستویک (ترجمه شهلا طهماسبی). تهران: انتشارات ایرانشناسی.
- دهکده. (1391-1388-1387) نشریه داخلی خانه جوان فرید روستای کفشگیری.
- ذبیحی، مسیح. (1363). گرگان نامه. تهران: انتشارات بابک.
- رابینو، یاسنت لوئی. (1383). مازندران و استراباد. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- رجائی، رحمت الله. (1393). آموزش و پرورش نوین گرگان: نشر پیک ریحان.
- سازمان نقشهبرداری کشوری، پایگاه ملی نامهای جغرافیایی ایران. قابل دسترسی در: https://gndb.ncc.gov.ir
- ستوده، منوچهر. (1377). از آستارا تا استارباد(جلد6). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- ستوده، منوچهر. (1379). از آستارا تا استارباد(جلد8). تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- فرهنگ جغرافیایی ایران. (1380). کارکنان وزارت جنگ انگلستان مستقر در هندوستان؛ مترجم کاظم خادمیان. مشهد: آستان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامی
- قورخانچی، محمدعلی.(1360). نخبه سیفیه. تهران: نشر تاریخ ایران.
- میرزا ابراهیم، (1355). سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان. به کوشش مسعود گلزاری. تهران: چاپخانه زرچاپ.
- مرکز آمار ایران. درگاه ملی. نتیجه سرشماری نفوس و مسکن قابل دسترسی در: https://www.amar.org.ir
- معطوفی، اسدالله. (1387). سنگمزارها و کتیبههای تاریخی گرگان و استراباد. تهران: انتشارات حروفیه.
- معطوفی، اسدالله.(1395). تاریخچه و پیشینه اجتماعی شهرستان کردکوی. تهران: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی گرگان.
- مقصودلو، حسینقلی. (1363). مخابرات استراباد. تهران: نشر تاریخ ایران.
- مکنزی، چارلز فرانسیس.(1359). سفرنامه شمال. تهران: نشر گستره.
- ملگونف، گریگوری والریانوویچ. (1361). سفرنامه ملگونف: سواحل جنوبی دریای خزر. تهران: انتشارات دادجو.